زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست...
علی الخصوص فرشته های ناز ام اسی![]()
فکر کنم چند وقتی نیام و ننویسم
...یه جورایی خسته ام زیاد...البته من از اولشم وبلاگ نویس نبودم...خودم خوب این میدونم
...ولی شد دیگه تکیه زدم بر جای بزرگان
...بدم نبود اما آلان دیگه نمیتونم...چون نوشتن یا اتنخاب موضوع...نیاز به تفکر داره ...کلا کار سختیه
ولی وبلاگم دوست دارم رنگش قالبش اسمش و حتی آهنگش یه جورایی شبیه خودم
آهنگش خیلی دوست دارم![]()
خلاصه جونم بگه براتون بد جور دلم میگیره وقتی فکرش میکنم نیام
ولی خب فعلا نمیتونم ...
...برم بر میگردم...حتما
چون دوستتون دارم![]()
دارم میرم سراغ دفترم و بنویسم مثل همیشه...دلم پیش دفترم ..ایوون خونه مون و لیوان گنده چاییم و دنیای آبی ذهنم و جویدن ته مدادم احساس میکنم از دنیای خودم فاصله گرفتم...صدام میکنه
...اما اگه بیام با داستانم میام
داستان بلندی که نوشته خودم
در مورد بخشی از زندگی من و یا شما...![]()
خدا نگهدار همه تون
تا بعد![]()

همیشه بهاری باشید![]()
نگـــــــــــار![]()
متولد فروردینم ...عاشق غروبم...اسمم نگار ولی همیشه بهارم...بچه پاک کویرم...آفتاب دوست من است...((ام اس)) میسوزانمت در خویش...