سلام خدمت تمامي دوستان گلم مخصوصا فرشته هاي ناز ام اسي
اميدوارم حال تك تك شما خوب باشه و دنيا به كامتان سبز سبز سبز و بهاري باشيد
من خوبم اما خيلي خسته و شلوغ كمي هم آشفته اما به قول ما كاشوني ها هنوز نيشم باز
امشب ميخوام يه حرفي اين جا بنويسم كه فقط به اقاي همسر گفتم...اونم مبهم...من از موقعي كه اين كار جديد يعني ازمايشگاه شروع كردم...خيلي خوشحال بودم خيلي...هنوزم كارم دوست دارم خصوصا وقتي تست بارداري ها مثبت ميشه...
... و ناراحت ميشم وقتي قطره اشك بچه اي روي دستم ميافته
...همين چند وقت پيش ((
محمد امين كوچولو
)) با يه بيماري خوني فوت كرد...واي وقتي فهميدم انگار هم خون خودم بوده...چقدر گريه كردم...خصوصا موقعي يادم مياومد كه با التماس مي گفت امپول نه....
خلاصه با همه تلخي هاش و شيريني هاش قبولش كرده بودم..و دوستش دارم...دكتر جوني ما با من خيلي خوبه و هميشه ميگه يه كارمند خوب كار به كار كسي نداره ...راست ميگه من هميشه از پيشرفت كسي خوشحالم...به مامانم ميگم ما ((
ام اسي ها
)) نميتونيم بد باشيم...چون يه جورايي ميدونيم كه ...دنيا فقط جاي خوبيه
...
هر چند وقتي يه مشكل برام پيش مياومد نا جور ميذاشتم به حساب...
محيط كار و اين حرف ها...بين پرسنل هم من فقط با يكي صحبت مكردم...همين جا به خداوندي خدا قسم ميخورم...تا حالا يه بار نه قدم كجي...نه حرفي...نه صحبتي كه ناراحتش كنه ...هيچي خدا شاهده هيچي...امين خودم ميدونستم...يه دوست يه خواهر...اهل گله و حرف بيار و ببر نيستم...به حرف هاش گوش ميدادم...اونم گوش ميداد...شيفتش قبول ميكردم...خلاصه كمش نذاشتم...اما..حالا فهميدم تمام مشكلات من همين همكار محترمم ايجاد كرده...يعني ۱۸۰ درجه برخورد متفاوت با من...و هزار حرف گفته و نگفته از طرف من... پاپوش در حد تيم ملي...من
نفهميدم ...به ذهنم خطور نمي كرد من نگار
...به چه جرمي ..اخه يكي نيست بگه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من با تو چه كردم بي انصاف
من در حق تو چه كردم؟ من نفهميدم...انقدر اعتماد داشتم...تا دكتر بهم گفت يه كوچولو به اطرافت شك كن...باز نفهميدم تا برام گفت كه چه ها كرده...وقتي فهميدم...تا چند روز مثل خنجر خورده ها و داغ ديده ها..سرگردون بودم..اقاي همسر وقتي فهميد گفت...فلاني؟؟؟؟؟؟؟
تو كه ميگفتي از همه با هات بهتره نگو...بقيه رو هم اين شارژ ميكرده...نميدونيد چه عذابي ميكشم...نميدونم خدا چه جوري بهم صبر داده كه برخورد خاصي باهاش ندارم..اما به خدا حقم نبود...من بدي نكردم...الان كه مينويسم گريه ميكنم...چون با من...اعتمادم...دوستيم...با همه چي بازي كرد...فقط به خاطر ...
دكتر ميگه حسادت؟؟؟
اخه يكي نيست بگه به چي؟ حقوقت كه بيشتره...يه شيفت هم كه هستي؟ سر خونه زندگي خودتي ...بچه داري...به چي؟
ديگه نميتونم ... از اين كه دارم توي محيطي كار ميكنم كه با هم صادق بودم اما بقيه با من...
به دكتر گفتم چرا بهم گفتي؟
تو چشام زل زد و گفت وقتي ديدم تو با هاش چه جوري رفتار ميكني؟ اون چه جوري؟دلم برات سوخت...اون هر روز بعد از رفتن تو گله ات پيش من ميكرد...اما من هر بار از تو در مورد اون پرسيدم تعريفش كردي...حواست كجاست دختر؟؟؟
از اين قضيه يه ماهي ميگذره..هنوز پاي چپم بي حسه...و كتفم ميسوزه...اصلا يادش ميافتم اشكم در مياد...دست خودم نيست...از محيط كارم بدم اومده..مني كه انگار نه انگار دوشيفت ميرفتم حالا يه يه شيفتم به زور ميرم...خسته ام...بغض ميكنم...خودم ترسيدم...دستم اذيت ميكنه...بچه ها بهم ميگن چته...منم پروژه كاري اقاي همسر بهونه كردم... نميتونم تحمل چهره و حرفاش ندارم...چرا بقيه به حرفش گوش كردن...من از همه كوچكترم...به خدا بدي به حقشون نكردم...
ديگه بريدم...از كارم...پروژه همسرم كه بايد تا ۳۰ بهمن تمام بشه...از همكارم...روحيه ام خيلي كسله...بچه ها كمكم كنيد...بغض امانم نميده چند وقت ميخوام بيام بنويسم اما نميتونم...دستم نميره...حوصله هيچ كاري ندارم...
دلم براي همسرم ميسوزه ...تا ميخندم...همچين ذوق ميكنه...خنديدي خنديدي...كه گاهي فكر ميكنم...يعني چقدر اخم كردم كه اين طوري ميگه...امروز پشت تلفن بلند خنديدم...گفت چقدر وقته اين جوري نخنديدي...بيچاره به روم نمياره فقط هرروز مثل معلم ها "" ام اس "" دوره ميكنه..مثل دكترا تجويز..مثل مامان ها غصه ميخوره
تبصره: مجردها تو رو به خدا
ازدواج
كنيد...من اين به همه دوستاي مجردم ميگم...مجردي خوبه...اما متاهلي بهتره...خصوصا يكي هست كه نه جلوش مجبوري به اجبار بخندي...نه بهت دروغ ميگه...و از همه مهم تر...موقعيت درك ميكنه... من خدا رو بار ها به خاطر همسفر زندگيم شكر ميكنم....
خلاصه مخم بد جور پكيده...يه خورده ديگه بگذره فكر كنم نرم سركار...؟؟؟
خسته ام...يه هفته است كاشان هواش ابريه...دو روز باروني ...امشب كولاك كرده...كاش منم مثل آسمون بودم ... بقيه اشكهام دوست داشتن...از محيط كاري بدم اومده
چه كار كنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
...الان فكر كنم بهترين كار اينه كه بيام وبلاگاتون ..دام يه خورده وا بشه....
با بهترين ارزوها
""هميشه بهاري باشيد""
نگـــــــــــــــــــار
الان ديدم وبلاگم دوساله شده